اما چیزی که باعث شد من مطلبی در مورد اینجا بنویسم، دوستانم در تحریریه بودند... امروز یه حس خوبی نسبت به این محیط و همکارانم پیدا کردم

یه حس متفاوت و شیرین... حس کردم چه‌قدر خوبه که دارم در محیطی کار می‌کنم که آدم‌ها با عقاید مختلف حضور دارند اما در ظاهر دوستانه با هم برخورد می‌کنند.

دوستانه بحث می‌کنند... در ادامه گاهی دعوا می‌کنند... قهر می‌کنند و باز مثل بچه‌های یک خانواده یا قضیه رو به پدر و مادر گزارش می‌دن و یا خودشون حلش می‌کنند...

حس کردم چه‌قدر خوبه که اینجا بحث‌های فرهنگی پیش میاد... مثلا نیم ساعتی دو نفر داشتند در مورد فیلم‌های جشنواره بحث می‌کردند...

و برای من که هیچ‌کدوم از فیلما رو ندیدم بحثشون در اواسط کار شنیدنی به نظر اومد... اونا بحث می‌کردند و گاهی چند نفری هم وارد بحث می‌شدند...

شیرینه که دارم توی محیطی کار می‌کنم که به روزه ... به قول امروزی‌ها آنلاینه...

شیرینه که آدمای دور و برم آدمایی هستند که براشون مهمه هر روز صفحه چند تا خبرگزاری رو چک کنن...

شیرینه کار کردن در این محیط که ترکیبی از دنیای حقیقی و مجازیه ...

شیرینه خیلی چیزها البته با اغماض از برخی از چیزهای منفی که توی همه جای دنیا وجود داره و این‌جا هم ...

خلاصه اینکه امروز یه حس خوب پیدا کردم و دلم یه کمکی تنگ شد برای روزهایی که اینجا نباشم... و از الان حس تلخی رو تجربه کردم برای همه اون دلتنگیا...

و از همه بهتر اینه که شیرینه که همسرم هم آدمی از این قشر هست و دیگه شب‌ها مثل مردا وقتی توی خونه‌است نیازی نداره یه روزنامه دستش بگیره

چون کاری که در روز انجام می‌ده یه عالمه روزنامه دیدن و کسب اطلات در رابطه با اخبار گوناگونه...