ازدواج و حواشی ...
هیچ وقت فکر نمیکردم فراهم کردن مقدمات عروسی این همه کار و دردسر و خستگی در پی داشته باشه
تقریبا روزای تعطیلمون به این قضایا میگذره و ساعتای بعد از کار هم که همین طور
البته هنوز حدودا ۱۳۶ روز به اون روز زیبا مونده اما به خاطر کم کردن
از حجم کارها، داریم تلاش کنیم بخش زیادی از کارها، که فقط مقدماتی است
را این طرف سال تمومش کنیم...
پنجشنبه گذشته هم یکی دیگه از روزای خوب و زیبا و به یادماندنی بود...
گرچه اون روز خیلی خسته شدیم اما بالاخره پس از مدتها گشتن و دیدن سالنها و
تالارهای مختلف، تالار مورد نظر رو انتخاب کردیم و روز عروسیمون قطعی شد(انشاالله)
و مقرر شد در روز ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰، من و محمدحسین در شبی به یادماندنی
و در کنار عزیزانمون، بعد از حدود ۲ سال نامزدی... زندگی مشترکمون رو آغاز کنیم
و خدا رو هزار بار شکر که بالاخره این شب عزیز، شب میلاد یکی از بهترینهای خداوند شد،
شب میلاد حضرت علیاکبر(ع) که امیدوارم دست همه جوونهایی مثل من و محمد رو بگیره
توی این مدتی که دنبال تالار و باقی قضایا بودیم چیزهای جدید زیادی یاد گرفتم...
منوهای بالای ۴۰ هزارتومان برای هر نفر و باغهایی با ورودی بالای ۷۰۰ تومان و یا یک میلیون...
و اینها را اگر برای حدودا ۳۰۰ یا ۴۰۰ مهمون درنظر بگیریم میشه...!!!
یه رقم عجیب و غریب برای یه جوون که اول راهه...
و حالا فکر کنیم که اگر اون جوونا پشتوانهای نداشته باشن و دلشون هم بخواد یه مراسم خوب و آرومند و ساده بگیرن حداقل باید بالای ۵ میلیون هزینه کنند...
یه جوونی که حدودا بالای ۴ میلیون باید بابت پول پیش بده و ...
باقیش رو نگم بهتره... از خرجهای پیشبینی نشده و قسطهای مختلف وامهای مختلف و ...
با این وجود چرا جوونا از ازدواج کردن فرار میکنند؟!!!!