آرامش، نیاز و تغییر....
چه قدر دلم سکوت میخواد...
اینجامحیط کار خیلی شلوغ و پر سر و صداست
و گاهی میون این همه شلوغی خیلی خسته میشم
خسته از این نوع زندگی ....
گاهی هم خود من و بچههای سرویسم یکی از پایههای این شلوغیها میشیم
مدتهاست فکرم خسته است
خیلی خسته و هنوز اون درمان واقعی رو نتونستم براش پیدا کنم ...
نمیدونم دنبال چی هستم و میخوام به چی برسم
نمیدونم چه چیزی میتونه بهم آرامشی عمیق بده...
شاید مسافرت هفته آیندم به گرگان بتونه یه کم تأثیرگذار باشه
نیاز به زمان دارم
همون چیزی که بهش میگن اوقات فراغت و یه کم اوضاع دوروبرمو سرو سامون بدم
بشینم همه کارامو بنویسم و سعی کنم به ترتیب انجامشون بدم
باید یه کم زمان بیشتری ذخیره کنم
باید...
حس خوبی اصلا ندارم
خسته و عقبمانده از زندگی ...
واقعا خیلی عقب موندم؟ یا شایدم...
دلم میخواد برم یه جای خنک و سرسبز و زیبا....
توی یه باغ بزرگ بچرخم و بلند بلند بخونم...
همه چی آروومه....
دلم تغییر میخواد
تغییر در لباس و تیپ و ظاهر
تغییر در گذراندن روزها، تغییر در ... چه قدر تغییر نیازه تا یه کم آرامش پیدا کنم؟
نمیدونم....
همه چی آرومه؟!!!!......