روزهای سخت زندگی...
خستهام... هم جسمی و هم روحی...
سخت مشغول کار و دانشگاه و گرفتاریهای بیماری مامان شدم...
از فردا صبح باید بریم خونه مامان و رسیدگی به مهمانانی که برای مراسم چهلم میان...
جمعه مراسمه...
شنبه دوباره کار...
و از یکشنبه امتحانات پایان ترم...
اوضاع وحشتناکیه....
خسته ام...
و نا امید...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت 8:27 توسط ستاره
|