خانهی من...
مهمانهایی در راه هستند که این چند روزه قراره میزبانشون باشم... گرچه مهمانان عزیزی هستند و من هم که همیشه مهمان را بسیار دوست میدارم، اما واقعا خونههای یه خوابه برای پذیرایی از مهمان برای چند روز یه کم اذیتکنه...
نمیدونم این معماری خونههای یک خواب از کجا نشأت گرفت... گاهی با خودم فکر میکنم در این آپارتمانهای جدید یک خوابه، هیچ حریم خصوصی وجود ندارد و تنها دری که میتوان بسته نگه داشت، در سرویسهای بهداشتیه... چرا که آشپزخانهها که به شیوههای غلط اپن شدهاند و اتاق خواب هم به علت یکی بودن، باید درش باز باشه و نمیشه از ورود مهمانان به این اتاق اجتناب کرد...
حالا من که بساطی دارم جهت پوشاندن عکسها و برداشتن تابلوهای کوچک از در و دیوار اتاق خواب... ولی واقعا هیچ حریمی در این مدل معماریها وجود ندارد و این خیلی با معماری اسلامی و سنتی ما، متفاوت است... معماری خانههای قدیمی ایران، که اتاقهای اندرونی و بیرونی داشت و کلا فضای تفکیکشدهای وجود داشت ...
حال بماند که برخی سنتهای آن زمان، از جمله عدم ورود زنان خانه در اتاقهای بیرونی و نزد مهمانان، غلط و متهجرانه بوده، اما در کل از نظر من معماری آن زمانها واقعا بهتر و راحتتر بود...
حالا از بحث مهمان که بگذریم، کلا وجود اتاق شخصی در خونه به نظر من از ضروریات است که خانههای یک خوابه، اعضاشون رو از این نعمت محروم کردهاند، چرا که واقعا اگر بخوای برای لحظاتی در جایی، در سکوت، مطالعه کنی، یا چیزی بنویسی و تنها باشی، این امکان فراهم نمیشه...
پ.ن: دوست دارم خونه بزرگتری میداشتم، یه خونه که هر گوشهاش رو یه مدلی میتونستم بچینم... یه خونه بزرگ با فضاهای دلخواه... اما میدونم که برای داشتن همین آپارتمان شماره ۲۸، باید خدا رو شکر کنم که حداقل مستأجری نکردم...
پ.ن۲: خیلی خستهام، همهاش به خاطر این فیلم جواهری در قصره که ساعت ۱۰ تا۱۱ میده و منم عاشق این سریالم و نمیتونم ازش بگذرم، واسه همینم این روزها خیلی خوابم میاد...
پ.ن۳: دنبال یه روش آموزشی خوب برای بافت کیف بافتنی میگردم، دوستان هنرمند راهنمایی کنند...