تیرماه برای من و آقای همسر ماه خاطره‌انگیزیه... دو سال پیش در بیست و یکمین روز این ماه، ما ازدواج کردیم و زندگی مشترکمون رو زیر یک سقف در آپارتمان شماره ۲۸ آغاز کردیم... دوسالی که شاید خیلی زودتر از اونچه که فکر می‌کردیم گذشت...

واقعا باورم نمی‌شه که زندگی مشترک ما داره دو ساله می‌شه و البته تاریخ عقد ما، مهر‌ماه سال جاری به ۴ سالگی می‌رسه و این یه کم برام غیر قابل باوره که اون قدر داره زود عمرم می‌گذره...

خوشحالم به خاطر اینکه با وجود گذشت دو سال از زندگی‌مون هنوز همه‌چیز این زندگی برامون تازگی داره، هنوز با همیم و شاد و از کنار هم بودن لذت می‌بریم، هنوز وقتی می‌رسیم خونه، خونه‌مون رو با لذت مرتب می‌کنیم و هر دو با هم در آشپز‌خانه به صورت ام پی تری، آشپزی می‌کنیم و کارهامونو می‌کنیم...

هنوز کنار هم خونه‌تکونی می‌کنیم، هنوز قهرامون به ساعت نمی‌کشه... هنوز لحظه‌های دلخوری‌مون در دقایقی از بین می‌ره... هنوز با گذشتیم... هنوز همسرم صبوره و عوض نشده...

شاید در این مدت روزهایی بودند، که احساس کردم که آقای همسر عوض شده، یا اون احساس کرده من عوض شدم اما تمام این حس‌ها ظرف مدت کوتاهی از بین رفته و دوباره از بودن و از زندگی در کنار هم لذت می‌بریم...

البته نمی‌خوام بگم همه چی آرومه، من چه قدر خوشحالم، می‌خوام بگم همه چیز توی زندگی‌مون بوده، روزهای سختی، غصه، ناراحتی، قهر، آشتی و این چند ماه آخر هم فشار مالی، اما از همه این‌ها به خیر و خوشی فعلا به کمک خدا رد شدیم... و این کمک‌های خدای مهربونمون همیشه توی زندگی‌مون جاری و ساریه...

با اینکه حس می‌کنم خیلی نسبت به گذشته معنویت زندگی‌مون کم شده، با اینکه فکر می‌کنم با وجود این ‌همه نعمتی که خدا بهمون داده، نعمت سلامتی، نعمت درک متقابل، نعمت لمس لذات خوب و بد و هزاران نعمت دیگه، باز ما بسیار بسیار بنده‌های بدی بودیم و نتونستیم حتی ذره‌ای از این نعمت‌ها رو شکر کنیم...

با تمام این حس‌های خوب و بد و البته بیشتر خوب، این دو سال گذشت، و این ماه دومین سالگرد ازدواجمون خواهد بود، ۲۱ تیرماه امسال در ماه رمضان افتاده و ما که از قبل می‌خواستیم برای سالگرد ازدواج امسالمون یه برنامه سفر داشته باشیم، مجبور شدیم، کمی زودتر این سفر رو داشته باشیم...

بنابراین هفته آینده از ۹ الی ۱۲ تیرماه ما می‌ریم سفر، یه سفر دو نفره به سواحل نوشهر، و از آنجایی که از چالوس خواهیم رفت، امیدواریم که سفر خوبی باشه چون من عاشق جاده چالوسم... به هر حال خوشحالم، چون دریا رو بسیار بسیار دوست دارم و البته شمال رو...

اگر برنامه‌ای در این مدت پیش نیاد بنده هفته آینده از یکشنبه نخواهم بود ... دعا کنید سفری که به مناسبت سالگرد ازدواجمون برنامه‌ریزی کردیم، سفر خوبی باشه... و البته خاطره‌انگیز...

پ.ن: دیروز رفتم یه کم خرید، خیلی حس خوبی داشت، البته تنها رفته بودم اما باز کلی انرژی گرفتم

پ.ن۲: یه دستور چیز کیک از زنبق عزیزم یاد گرفتم که می‌خوام امروز درست کنم، به نظرم راحت به نظر می‌رسه درست کردنش، مخصوصا برای کسایی که قالب کمربندی توی خونه‌شون ندارن، راه خوبی یاد داده، دستورشو لینک اسمش گذاشتم...