دوست داشتن بی کلام...
خیلی اوقات دوست دارم برات بنویسم
از خوبیهات
از مهربونیات، اما مجالش به دست نمیآید
دوست ندارم شعری برات بگم
فقط میخوام بنویسم، بیوقفه
که چقدر در کنارت احساس آرامش دارم
که تو چه همراه خوبی هستی
که تو ... خود زندگی هستی
درسته گاهی وقتا، یه طوریمون میشه
اما همه اینها صیقلی برای زلال شدن من تو
من و تویی هر روز خوشبخت بودیم
حتی در بدترین لحظات هم خوشبختی رو احساس کردیم
حرف واسه گفتن زیاده نازنینم
داریم به یک سالگی پیوندمون نزدیک میشیم
و چقدر لحظات زود و شیرین گذشت
واقعا با تو بودن چه لذتی داره.
وقتی که منو «بوباهی» خطاب میکنی
دیونهترم میکنی، عاشقترم میکنی
وقتی با اون چشمای آسمونیت منو نگاه میکنی
از خود بیخودم میکنی و ...
نازدانه محمد
خیلی ساده میگم: دوست دارم
نوشته شده توسط محمدحسین
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹ ساعت 9:13 توسط ستاره
|