باغ پرندگان...
این هفته برای ثبتنام در کلاسی اقدام کردم و همه کارها هم رو به راه بود تا اینکه یادم افتاد بنده روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در خدمت مامانخانم برای فیزیوتراپی هستم و نمیتونم به کلاسم برسم... به همین خاطر کلاس تا بعد از امتحانات به تعویق افتاد و بنده هم باز افسرده و غمگین به خاطر انجام نشدن یکی دیگر از کارهای در برنامه...
امتحانات در راه است و بنده هنوز انگشت به دهان موندم و هیچ کاری نکردم و آقای همسر هم به همین صورت... انبوه کارهای انجامنشده داره دیوونهام میکنه و از طرفی بسیار بسیار خستهام...
واقعا حس میکنم باید مدتی خانهنشین بشم... اما این حقیقتی است که شدنی نیست...
دیروز باز هم در حرکتی دور از انتظار بنده و بدون برنامهریزی، آقای همسر در مسیر بازگشت به خانه، راه دیگری در پیش گرفت و رفتیم باغ پرندگان تهران که به تازگی افتتاح شده...
باغ پرندگان در بخشهایی از جنگلهای اطراف پارک جنگلی لویزان قرار گفته و از نظر مسیری، تقریبا نزدیک به خونهمونه... با وجود بلیط ورودی گرونی که داشت(نفری ۴ هزار تومان)، و در نظر اول همه متعجب میشدند از چنین ورودی گرونی، اما زیبا بود...
در فضایی محصور شده در جنگلهای زیبای آن اطراف با درختهای کوتاه، پارک از بخشهای مختلف آغاز میشد، از قفس طوطیها شروع میشد و همینطور که مسیر زیبا و پر از گلهای رنگارنگ باغ رو جلو میرفتیم پرندگان زیبا و عجیب و غریب میدیدیم...
مسیر ادامه پیدا میکرد به سمت پایین و در پایین باغ، آبگیر زیبایی درست کرده بودند که پلیکان و قوهای سیاه و سفید در اونجا قرار داشتند.
قسمتهایی از این آبگیر توسط جویهای کوچک و زیبا به سمت دیگر، آب رو هدایت میکرد که اردکهای خوشکلی اونجا بودند... و چند لاکپشت... میون آبگیر کوچیک هم یه تقریبا فضایی مثل جزیره درست کرده بودند که طاووسهای خوشرنگ و زیبا اونجا بودند...
غیر از اون در فضای باغ و در میون گلها و فضای سبزی که در مسیر وجود داشت، پرندههای کوچیکی به صورت رها و آزاد راه میرفتند... پرندههایی که پرواز نمیتونستند بکنند، نمیدونم اسمشون چیه اما با مزه و تپل بودند...
بعد از آبگیر مسیر رو به سمت غرب پارک که ادامه میدادیم فضای خوشکلی درست کرده بودند که دورش با چوبهای تنه درخت تزئین شده بود و مرغها و خروسهای زیبا در مدلهای مختلف و نژادهای مختلف اونجا بودند...
بعد هم به محوطه شترمرغها میرسیدیم.. پرندههایی که از نظر من خیلی با مزهتر از دیگر پرندهها بودند... با گردنهای دراز و چشمهای درشتی که مستقیم بهت زل میزد...
بعد از محوطه شترمرغها باغ به پایان میرسید و در مسیر بازگشتی که در نظر گرفته شده بود باز هم طبیعت زیبا و جدیدی میدیدیم... در قسمت بالای باغ میتونستی تمام طبیعت و آبگیر رو ببینی... غیر از تمام اینها، آلاچیقها و پلهای چوبی، فضای گلکاری و فضای سبز و محوطههای خاصی که درست کرده بودند، میزهای استراحت بین مسیر و ...
همه و همه زیبا بود و امیدوار کننده... امیدوار کننده از این جهت که واقعا داره یه حرکتهای خوبی در زمینه ایجاد فضاهای تفریحی در پایتخت جهت ایجاد جاذبههای گردشگری انجام میشه...