امروزم توی خبرگزاری یکی از اون روزای خاص بود

استعفای من پذیرفته شده و مسئولیت رو به دوست خوبم واگذار کردم

حس خوبی دارم

اما متاسفم برای این یک سالی که چه قدر جنگیدم

چه قدر تلاش کردم برای رشد و ارتقاء

و متاسفم برای همه کسایی که حسادت رو بر وجدانشون برتری دادند

و همه کسانی که ...

می‌گذرم تا خدا از من گنه‌کار بگذره

می‌گذرم تا خودم سبک‌تر بشم

می‌گذرم تا دنیا و مشکلاتش از من و زندگیم بگذره

سخت بود خیلی سخت و هیچ کس جز خود من نمی‌دونه

چه قدر بهم فشار اومد

چه روزهای پر استرسی داشتم

البته روزهای خوبم داشتیم

مثل روزی که شعبه ما مثل یک سرویس آیکونش در بالای صفحه قرار گرفت

خدا می‌دونه چه قدر شاد شدم

و یا مثل همه اون روزایی که اخبار ما تیتر ۱ و ۲ می‌شد

و یا مثل همه روزهایی که شعبه نوپای من داشت پا می‌گرفت و من

هر روز دعا می‌کردم، مادرانه دعا می‌کردم برای موفقیتش

نمی‌دونم چرا این قدر تعصب داشتم به این شعبه

تا حقش ضایع نشه

تا جوون بگیره

تا بهش اهمیت بدن

تا حسابش کنن، نه اینکه سیاهی لشکر بدوننش

چه قدر دعوا کردم به خاطرش، جنگیدم، گریه کردم و غمگین شدم و

با هر موفقیتش توی اشکام خندیدم

امروز تمام شد

شعبه نوپای من به مادر بعدیش سپرده شد

و براش دعا می‌کنم تا جوون بگیره و رشد کنه

و برای همه اونهایی که نگذاشتند و بالاخره

من کنار کشیدم

چون فهمیدم

مدینه فاضله ما یه روزی اتفاق می‌افته که مولا اومده باشه و تا اون روز

نباید آرزوی عدالت رو داشت

نباید جنگید چون بی ثمره

نباید اشک ریخت و متعصبانه از حق دفاع کرد

و نباید...

حس غریبی دارم

خوشحال از رهایی از استرس‌ها

و غمگین از عمری که برای این شعبه، برای این شعبه نوپایم تلف کردم

غمگین از کم‌اطفی دوستان که حمایتم نکردند تا به هدفم برسم

غمگین از مدیرانی که بی‌بهانه رنجاندنم تا رشد نکنم

غمگین از دوستانی که به خاطر کار دلم را رنجاندند

از دوستی، که بی‌بهانه تهمت زیر پا گذاشتنش را برای پرتاب به سکوی بالاتر به من زد

و خدا می‌داند که در دلم چه بود و چه هست و چه خواهد بود

غمگینم خدایا! از نا حقی و نا حقی و خنده‌های مرموز حسودان

که متوقف شدنم را جشن می‌گیرند

بی توجه به اینکه من، طاهره‌ام، همان دختر بابا، که متوقف نمی‌شود

تا ابد...

تا ابد متوقف نمی‌شوم بابا

این حسودان فکر مهال می‌کنند

شعبه نوپایم را سپردم به همراهی دیگر

اما راه بسیار و طولانی است و دستان نیازمند به یاری حقیری چون من زیاد

و من متوقف نمی‌شوم

شاید خبرگزاری دیگر من را مخالف جریان ببیند

که متوقف شده

اما دنیا ادامه دارد

دنیا زنده است و بی ارزش و پوچ

و من و روحم و خواسته‌ها و اهدافم زنده‌اند و هستند و خواهند بود

خداوندا! شکر می‌کنم که خواسته‌ام را بار دیگر اجابت کردی

و دوباره رها شدم

تا در مسیری دیگر خود را بیازمایم

کمک کن... کمکم می‌کنی و خواهی کرد

چون خدای منی ... بودنِ تو مرا بس است

حسبی‌الله ...

این راه تمام شد اما آزمون الهی بود این راه

آزمونی سخت و دشوار که فکر می‌کنم در آزمونم پذیرفته شدم

و در خلصه‌ای فرو میروم شاید طولانی

همچون خوابی زمستانی

تنها من و تو هستیم

آرام

بی‌دغدغه

خوشحال

زندگی ما جاریست

خوب گوش کنی صدایش را می‌شنوی

صدای شرشر جریان آب می‌آید و پشت سرم خستگی و روبه‌رو دروازه‌های امید گشوده است

خدایا، متشکرم...

تو با مایی