اوضاع داغون...
هیچ جیزی سر جای خودش نیست... همه دم از اخلاق میزنند و همه بیاخلاقند... همه دم از مسلمونی میزنند و اصلا یادشون رفته اصل دین اسلام بر چه پایهای بوده و هست!!!!!
همه میگن توی این مملکت اوضاع مالی خرابه... دزدی زیاده... نامردی فراوونه.... معرفت گم شده... اما خودشون آخر هر چی دزدی و نامردی و بیمعرفتیاند...
همهمون اوضامون همینه... واسه دیگران عالم دهریم و در خلوت خودمون از خفاش شبم بدتریم... خدا میدونه فقط چه خبره در خلوتها و در باطن ماها... اونوقت وقتی چشممون به یکی میافته که داره از دیوار مردم میره بالا میگیم باید دارش بزنن... غافلیم که خودمونم یه جور دیگه داریم از دیوار هم میریم بالا...
از دیوار آبروی همدیگه به راحتی میگذریم... از پنجره تنهایی دیگران رد میشیم و بعد خاطرات و آروزها و گفتهها و کردهها و نکردههاشون رو جار میزنیم...
فقط کافیه یه راننده تاکسی ندونه که نرخ یه مسیر چهقدره، اگر چند تومن کمتر بگیره وقتی از ماشین پیاده میشیم یه لبخندی گوشه لبمونه که ای ول چه زرنگی کردم ...
فقط کافیه یه شهرستانی بیخبر از اوضاع تهران گیر چند تا تاکسی دربست بیافته و تا اونجایی که جا داره میچاپنش و اون وقت شب که راننده میره خونه نیشش تا تَه بازه و به زن و بچههاش میگه: امروز یه مسافر به تورم خورد هلووو.... حسابی در آمد امروز خوب بود...
همه یه جورایی داریم از هم میدزدیم و واسه همدیگه موعظه میکنیم... همه داغونیم توی اوضاع اخلاقی و اون وقت به هم که میرسیم یه پا استاد اخلاقیم... آخه چه خبره توی این مملکت؟ یعنی همه جای دنیا همین جوریه؟؟؟؟؟