افکار درگیر...
ذهنم درگیر است...
درگیر افکار پلید و شاید هم افکار سستکننده...
درگیر هوای گرمی که تاب از من ربوده و شایدم،
درگیر این هوای زندگی که گاهی تاب از من میرباید...
افکارم درگیر میشود
شک
ایمان
عشق
نفرت
گاهی با هم گلاویز میشوند و گاهی آن یکی این یکی را عجیب و سخت بر زمین میزند
گاهی آنیکیهایم خوب است، ایمان است و امید و عشق
و گاهی آنیکیهایم بد و پلید است و
آنگاه است که افکارم باز سقوط میکنند...
از ابرها رد شدنش را میبینم...
میدانم سقوط در پیش است
میدانم تو نیز میدانی که سقوط میکنم گهگاهی و
در میان آسمان و زمین انگار چتر نجاتم باز میشود
خدا را هزاران بار شکر
هنوز سقوطم نابودم نکرده است
و هنوز چتر نجاتم باز میشود...
+ نوشته شده در شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ ساعت 15:37 توسط ستاره
|