شب امتحان...
اندر احوالات امتحانات بنده باید گفت: فردا امتحان جامعهشناسی دارم با کتابی که تنها چند صفحه از آن را خواندهام و پس فردا هم امتحان جمعیت شناسی دارم با کتابی که هیچ صفحهای از آن نخواندهام...
آفرین آفرین آفرین به خودم...
دیروز برای درس خوندن زود و سر ساعت ۴ از محل کار زدم بیرون... توی راه چشمم به یه مرغ فروشی افتاد که ارزونتر از هر جایی مرف میداد و به سرم زد کمی خرید کنم...
خلاصه خرید همانا و رسیدم خونه و دوباره کار خونه و غذای مفصلی برای شام و تمیز کردن و لباس شستن و لباس همسر رو اتوشویی بردن و ....
ساعت ۸ کارم تموم شد و همسر آمد و شام خوردیم و همین
و باز هم اندر خم کوچه درسخواندن زودتر از دقیقه نود ماندم... اما امشب شبی است از آن دست شبهای امتحان که باید نخوابید و درس خواند و درس خواند...
دوستان فردا ۸ تا ۱۰ امتحان دارم دعا فراموش نشه... پس فردا هم ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲:۳۰ امتحان دارم... دعا کنید تستها رو ده بیست سی چهلی درست بزنم... واقعا الان دیگه پشیمون شدم از این همه درس نخوندن و قول میدم ترم بعد از اول ترم دسهامو بخونم... خدایا قوووووله قول میدم...