تعطیلات عاللللی گذشت... روز اول توی خونه و دست به سیاه و سفید نزدن... نهار نیمرو... شام کمی کیک و بیسکویت و تخمه و یه عالمه هله‌هوله... یه عالمه فیلم دیدیم... خونه رو تا دلمون خواست ریختیم به هم و ....

روز دوم خواب... بازم خواب... بازم همه جا رو ریختیم به هم... نهار از بیرون آوردن... بعدازظهر رفتیم امامزاده صالح و شبم همون جا آش خوردیم و .... بعد دوباره خونه مامان‌جونم...

روز سوم تا نهار خونه‌ مامان جونم... بعدازظهر خونه اون یکی مامان‌جونم (مادرشوهر)... و بعد هم خونه....

به این ترتیت نه مهمونی اومد... نه کارهای خونه... نه خونه‌تکونی شروع‌نشده... و نه غذا پختن... در واقع بنده بیش از ۱۰ روز و شایدم بیشتره که گازم روشن نشده....

شایدم از امشب باز بریم خونه مامان‌جونم... آخه خیلی حال می‌ده... غذاهای خوشمزه مامان... حاضر و آماده و مهم‌تر از همه اینکه دیگه نگران تنهاییش نیستم...

پروژه فروش خونه پدری کمی پیش رفت و بالاخره قضیه مالیات بر ارث حل شد... اما باز به یه بن‌بست خورده که امیدوارم زودتر حل شه....

برای تعطیلات عید چند تا گزینه داریم که در حال بررسیه... دعا کنید یکیش که از همه برای من مهم‌تره بشه... یه مسافرتی که خیلی دوسش دارم...

خیلی انگیزه دارم برای درس خوندن و خیلی دوست دارم زودتر درسم رو تموم کنم و ادامه بدم اما می‌دونم باید یه زمانی طی بشه... شاید ۲ سال ... شایدم ۳ سال... اگر هر ترم ۲۰ واحد بردارم و تابستونا هم واحد بردارم بازم خیلی طول می‌کشه تا این کارشناسی کوفتی رو بگیرم؟

پدر آقای همسر اعلام کرده هر کدوممون یعنی من و آقای همسر زودتر کارشناسی رو بگیریم و ارشد قبول شیم هزینه‌های ارشدمون رو می‌ده ...  و همینم انگیزه‌ها رو دو چندان کرده...

بوی عید داره میاد کم‌کم... بوی عید از همین الان تا آخر اسفند زیباترین روزهای سال رو برای هر کسی می‌سازه... فقط کافیه کمی نگاه‌ها رو عوض کنیم... همه چیز که خریدای آن‌چنانی نیست... به نظرم من اگر از خرید‌ کردن مردم؛ از ذوق کردن بچه‌ها وقتی یه لباس نو می‌خرن؛ از نگاه‌های شاید مردا وقتی برای همسراشون چیزی می‌خرن و... لذت ببری، لذت این روزها رو بردی...

مهمونی اون هفته به این هفته موکول شد، به نظرتون چیا بپزم؟ این یک نظر سنجیه... دوستانی که سایت‌های توپ آشپزی می‌شناسن لطفا کمک‌رسانی کنند....