دیشب از ساعت ۸ شب تا ساعت ۱۰ شایدم ۱۰:۳۰ سه نفر که یکی‌شون یه طبل گنده و اون یکی یه طبل کوچیک تر و اون یکی یه بلندگو دستشون بود، وایستاده بودند درست زیر بلوک ما و زیر یه پرچمی که مثلا تکیه‌شونه روی طبل می‌کوبیدند و اون یکی هم با صدایی که از اعماق چاه در میاد مثلا داشت ادای یک مداح رو در می‌آورد و روضه می‌خوند....

حالا تصور کنید برای ما که ساعت ۹:۳۰ الی ۱۰ هر شب می‌خوابیم چه اوضاعی بود... تا چشمام گرم می‌شد یکی محکم روی طبل می‌کوبید و می‌پریدم از خواب و دوباره...

واقعا این یعنی عزاداری برای امام حسین؟

خوشحالم که خیلی از دوستان در وبلاگ‌هاشون به این قضیه اشاراتی داشتند و این نشون‌دهنده این امره که فقط من و آقای همسر و دیگر همسایه‌هامون نبودیم که از این اتفاقات ناراضی هستیم...

جدیدا که هر ساله به هیئاتی که مجوز داشته باشند یه مقدار قابل توجهی بن خرید لوازم هیئت از نمایشگاهی رو می‌دند که خودشون بر پا می‌کنند و جالبه در این نمایشگاه بیشتر طبل و اکو و بلند‌گوهای خاص و ... می‌فروشند...

یه مصاحبه‌ای می‌کردم با یکی از کارشناسان دینی که اتفاقن خیلی هم آدم معروف و سرشناسیه، حرفای خوبی می‌زد. می‌گفت برای مجوز یک هیئت امضای روحانی امام‌جماعت مسجد محل رو می‌خوان و وقتی بچه‌های نوجوون برای تأسیس یک هیئت اقدام می‌کنند، امام جماعت‌ها که اکثرا روحانیون قدیمی و سن و سال دار هستند نگاهی به اون نوجوون میندازن و می‌گن به به چه پسر خوبی که داری هیئت می‌ری و بعد امضا می‌کنند و ادامه ماجرا رو هم که می‌دونید...

می‌رن بن می‌گین و طبل و اون وسائل صدا تولید کن رو می‌خرن، یه پارچه روی یه داربست می‌زنن و این می‌شه هیئت و بعد هم همون بلایی که چند شبه دارن سر ما میارن، سر هزارتا بدبخت و کارمند دیگه هم میارن... و این می‌شه فرهنگ عزاداری این‌ها...

به قول نیره در رابطه با نذری‌دادن‌ها هم اون قدر غذا در این ایام پخته می‌شه که یه عالمه هدر می‌ره و سیر‌ها بیشتر بهره‌مند می‌شن تا گرسنه‌ها... در مسجد محل مادری‌ام یعنی مسجدی در قیطریه،  زمان عزاداری کاملا مسجد خالیه و وقتی زمان شام دادن فرا می‌رسد هجوم زنانی رو شاهدیم با حجاب‌های نادرست و وضع مالی خوبی که از ماشین‌هاشون مشخصه، برای حضور در مسجد و فقط و فقط برای گرفتن شام نذری... این صحنه‌ها گاهی اون قدر رقت باره که می‌خوای بشینی و ساعت‌ها گریه کنی.... به حال خودت که نمی‌دونی اصلن چه خبره دورت... !!!!!

وقتی در رابطه با هیئت‌ها در قدیم در تهران می‌خونم واقعا عجیبه که ما با گذشت زمان داریم پست‌رفت می‌کنیم... البته هنوز هستند هیئت‌های قدیمی و ناب... من خودم گه گاهی می‌رم  حضور جوونایی رو می‌بینم که گاهی عجیبه برام این همه شورشون برای عزاداری، نماز جماعت‌ها، حس ترحمشون نسبت به هم‌نوع‌های نیازمند، سنت‌های خوب کمک به ایتام در میون هیئت با جمع‌آوری و ان جی او های خودجوش، احترام به بزرگتر و جالبه این جوونا از همه گروهی هستند، من در قسمت خانم‌ها شاهد حضور دخترهایی با انواع حجاب‌ها هستم اما برام جالبه که سعی می‌کنن در این ایام یه کم بیشتر رعایت کنند، کمتر آرایش کنند، حجاب مناسب‌تری داشته باشند، این‌ها از نظر من می‌تونند ارز‌ش‌هایی باشند که دارن در این ایام کم‌رنگ می‌شن... و این باعث تأسفه...

نمی‌دونم کتاب رسول ترک رو کسی خونده یا نه، من سال‌ها پیش این کتاب رو خوندم و همیشه به خودم یادآوری می‌کنم که ارزش عزاداری درست و اصولی برای امام‌حسین می‌تونه چه عاقبت‌بخیری برای یه انسان داشته باشه...

رسول ترک هرگز طبل نزد، علم بلند نکرد، همیشه کفش‌های عزاداران رو جفت می‌کرد و همیشه آخر مجلس روضه می‌نشست و آروم آروم برای اباعبدالله اشک می‌ریخت اما به همه کمک می‌کرد، نیازمندان محل با وجود اون بی‌نیاز شده بودند و همه اونهایی که رسول رو می‌شناختند فقط و فقط از صفات نیک اون می‌گفتند و همه اعتقاد داشتند رسول ترک این صفات رو از امام‌حسین داره که داستانش مفصله اما زمان مرگش همه اون‌هایی که دورش بودند شنیدند که در آخرین لحظات می‌گفت: «آقام گلدی، آقام گلدی» !

و در آخر باید گفت: محرم و اهداف قیام عاشورا فقط در اشک نیست، کاش منی که گاهی اشک می‌ریزم بدونم هدف از این قیام چی بوده؟ کاش بفهمم که به خدا امام حسین به اشک‌ها و سینه زدن‌های ما نیاز نداره!

کاش یاد بگیرم که هر سال در این ایام حداقل به دو نفر کمک کنم، یاد بگیرم که به پدر و مادر احترام بزارم و یاد بگیرم در این ایام حداقل طوری زندگی کنم که دیگران از بودن در کنار من خوشحال باشند و راضی!