کلاس اصول مدیریت...
خاطره یکی از کلاسهای دانشگاه که برام از همه شیرینتر بود با وجود اینکه یه درس عمومی بود و ربط زیادی به رشتهام نداشت اما الان در شغلم کلی به دردم خورده
یه کتاب داشتیم که اسمش درست یادم نیست اما فکر کنم اسمش مدیریت یا «اصول مدیریت» بود
و استاد این درس هم تنها استاد خانومی بود که در طول سالهای دانشگاه باهاش درسی رو گرفته بودیم
فامیلیش یادم نیست اما یه خانوم حدودا ۴۰ ساله بود که مشاوره خانواده هم بود و بسیار زیبا و دلنشین تدریس میکرد و به دور از کلیشهای شدن کلاس، ما رو به سمت عملی کردن درس و تئوریها سوق میداد
مثلا ده نمره از نمره آخر ترم رو به یه پروژه اختصاص داد که کاملا عملی بود و چه شیرین و کاربردی بود اون پروژه و من ۱۰ نمره رو گرفتم، با اینکه باقی بچهها نتونستند و فقط چند نفر بودند که نه شدند...
این پروژه مربوط به یه ایده مدیریتی بود... ما باید در ذهن خودمون به عنوان یک مدیر( هر مدیری) طرح مشکل میکردیم و بعد برای رفع اون چارتی تهیه میکردیم و بعد در چند جلسه به صورت کنفرانس در رابطه با حل اون مشکل و نتایج راههای مختلف طراحی شده، بحث میکردیم...
من خودم رو مدیر یک دبیرستان فرض کردم و ضعف به وجود اومده در کلاس کنکور زبان عربی بچهها رو به عنوان مشکل در نظر گرفتم و در چارتی راههای مختلفی برای حل این مشکل طراحی کردم و بعد در نتیجه یکی از راهها رو در نظر گرفته و عملیاتی کردم
یادمه آخرین جلسهای که آخرین مراحل رفع این مشکل رو به عنوان یک مدیر، توضیح دادم و مشکل رو رفع کردم بعد از به پایان رسیدن کنفرانسم به شدت از جانب استاد و بچهها تشویق شدم به طوری که حتی آقایون کلاس هم از طرح من تعریف کردند(آخه پسرا معمولا ما دخترا رو مسخره میکردند چون رشته ما فنی بود و ما دخترا ضعیفتر از اونا بودیم)....
آخرین جلسه کلاس، استاد شماره خودش رو به ما داد تا هر وقت توی زندگیمون نیاز به مشاوره داشتیم ازش کمک بگیریم ولی متاسفانه من شمارش رو گم کردم...
استاد زمانی که همه داشتند ازش خداحافظی میکردند به من گفت تو در آینده مدیر موفقی میشی چون چهرهات و اخلاقت خیلی جدی به نظر میاد و اعتماد به نفس بالایی داری که دید مدیریتی خوبی هم بهت میده ...
تا امروز که نمیدونم تا چه حدی به این پیشبینی استاد رسیدم ... مدیر بزرگی نشدم اما پُستم در خبرگزاری نظارتیه و فکر میکنم ۶۰ درصد هم در این کار موفق بودم...
برای رسیدن به اون چیزی که در ذهن دارم حالاحالاها نیاز به گذشت زمان و کسب تجربه دارم
اما به نظر من بهترین مدیریت رو باید در محیط خانوادهام، به عنوان یک همسر، یک فرزند، یک مادر، یک خواهر و یک دوست داشته باشم ...
پ.ن: اصل خاطره این نبود و حاشیهها منو از اصل خاطره دور کرد . در پستی جداگانه در مورد خاطره مورد نظرم در این کلاس جداگانه خواهم نوشت