راز...
و این چنین است راز زندگی
روزی چهره خود را در صورت معصوم دختری می بینی
با همان آرزوها
با همان دغدغه ها
و
با همان شادی ها و ترس ها
و چه زیبا فروغ می گفت
چیست راز این حلقه زر...؟؟!!
*********
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره ی او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت :
حلقه ی خوشبختی است ، حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سال ها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته ، هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای ، این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه ی بردگی و بندگی است
+ نوشته شده در دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ ساعت 14:57 توسط ستاره
|