بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

.

.

.

کوچه‌ها و بی‌راهه‌ها زیادن

اما خاطرات ...

خاطراتی که سنگینه گاهی برای شونه‌های نحیف من

و من

هنوز به دنبال خاطره‌ها می‌دوم و فریاد می‌زنم

خاطرات...

خاطرات...

خاطرات...

بایستید، می‌خوام روی صفحه‌هاتون رو خط خطی کنم

می‌خوام از نو بنویسمتون

بایستید

ایست...

دنیا تمام می‌شود

همین